داستان های کوتاه .... دوستی
چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,مینا،مونا،مریم،مایساو ماه پنج دوستی هستند که از یکدیگر جدا نخواهندشد.من باور دارم که دوستی شان تا ابد پابرجاست.
مانی،محمد،موسیو،مهردادومنوچهر پنج دوست دیگر هستند که به راستی جدا از یکدیگربه تنهایی معنایی ندارند.
انها همیشه برای مشورت با یکدیگر مشت می شوند تا از حاصل اندیشه هم بهره ببرند.!
هنگام عصبانیت یکدیگر را می فشارند:و در هنگام ترس با هم جمع میشوند ومی ترسند.!
برای لمس کردن هر چیز با هم عمل می کنند و برای اجازه گرفتن در کلاس باهم اجازه می گیرند.
گاهی اوقات می شود که این دوگروه از دوستان به یکدیگر عشق بورزند ودر کناهم قرار بگیرند...
گاهی وقت ها هم هر کدام از این پنج دوست باید به ان پنچ دوست دیگر برخورد کنند تا صدای شادی شان فضا را پرکند.
این ها دوستانی واقعی هستند!
هنگامیکه یکی از انها زخمی شود بقیه همان قدر درد می کشند که او درد را احساس می کند....
این دو گروه از دوستان هم هیچ گاه رنگ جدایی را در میانشان ندیده اند.همیشه با هم در حرکتند واگر یک گروه از کارهای
روزمره خسته شوند گروه دیگری به کمک انها می ایند وکارهای انجام نشده دیگری را جبران می کند.
انها هیچ گاه از کنار هم بودن خسته نخواهند شد بلکه هر روز که می گذرد به یکدیگر وابسته تر میشوند.
چه فرقی می کند که گروه دخترانه باشد یا پسرانه.؟؟؟!
مسئله این است که انها مانند بسیاری از دوستان این دوره زمانه بی وفا نیستند.
بی وفایی دردی است که همه را بدجور با هم دشمن کرده است.
ای انگشتان من چه خوب شد که از شما نوشتم...
مردم باید دوستی را از شما بیاموزند.!
نظرات شما عزیزان:

لطفا شما هم منو با اسمه(من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم)لینک کنین..
.gif)
پاسخ:ممنون دوست عزیزم که من رو لینک کردین.باز هم به اینجا سر بزنید.